محل تبلیغات شما

یک شنبه ها، وقتی از ونک بر می گردم، سوار اتوبوس های قراضه ی ونک - رسالت که می شوم، همان جایی که بعد از سید خندان پیاده می شوم، ایستگاه خلوتی که معمولا کسی سوار نمی شود، هوا سرد باشد یا نباشد، باران بیاید یا نیاید، کلاه کاپشنم را روی سرم می اندازم، هندزفری ام را توی گوشم می کنم، آهنگ million years ago یِ ادل را پلی می کنم، دست های یخ زده ام را توی جیبم مچاله می دهم و در همان راستای پل رسالت، در حالیکه نه چیزی از کلمه ی بعد یا قبلش نمی فهمم، تمام وجودم، تمام سلول ها و مویرگ های تنم داد می زند: .I Know I am not the only one but» 

 

هــ مثل هــآنیــه

درس های کم اما عمیق

به احترام روزهای قبل، بی لیاقت نباشیم

های ,توی ,ی ,رسالت ,شوم، ,کنم، ,می شوم، ,ام را ,می کنم، ,را توی ,راستای پل

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

الوصیه ... وصیت نامه